جامعه یعنی :مجموعهای از افراد انسانی که با نظامات و سنن و آداب و قوانین خاص به یکدیگر پیوند خورده و زندگی دسته جمعی دارند ، جامعه را تشکیل میدهند.
زندگی دسته جمعی این نیست که گروهی از انسانها در کنار یکدیگر و در یک منطقه زیست کنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده نمایند . درختان یک باغ نیز در کنار یکدیگر زیست میکنند و از یک آب و هوا و یک نوع مواد غذایی استفاده مینمایند ،همچنانکه آهوان یک گله نیز با هم میچرند و با هم میخرامند و با هم نقل مکان میکنند . اما نه درختان و نه آهوان هیچ کدام زندگی اجتماعی ندارند و جامعه تشکیل نمیدهند .
زندگی انسان که اجتماعی است به معنی این است که ( ماهیت جتماعی)دارد : از طرفی نیازها ، بهرهها و برخورداریها ، کارها و تعالیتها ماهیت اجتماعی دارد و جز با تقسیم کارها و تقسیم بهرهها و تقسیم رفع نیازمندیها در داخل یک سلسله سنن و نظامات میسر نیست ، از طرف دیگر نوعی اندیشهها ، ایدهها ، خلق و خویها بر عموم حکومت میکند که به آنها وحدت و یگانگی میبخشد ، و به تعبیر دیگر ، جامعه عبارت است از مجموعهای از انسانها که در جبر یک سلسله نیازها و تحت نفوذ یک سلسله عقیدهها و ایدهها و آرمانها در یکدیگر ادغام شده و در یک زندگی مشترک غوطهورند .
نیازهای مشترک اجتماعی و روابط ویژه زندگی انسانی ، انسانها را آنچنان به یکدیگر پیوند میزند و زندگی را آنچنان وحدت میبخشد که افراد را در حکم مسافرانی قرار میدهد که در یک اتومبیل و یا یک هواپیما یا یک کشتی سوارند و به سوی مقصدی در حرکتاند و همه با هم به منزل میرسند و یا همه با هم از رفتن میمانند و همه با هم دچار خطر میگردند و سرنوشت یگانهای پیدا میکنند .
چه زیبا مثلی آورد رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آنجا که فلسفه امر به معروف و نهی از منکر را بیان میکرد :
" گروهی از مردم در یک کشتی سوار شدند و کشتی سینه دریا را میشکافت و میرفت . هر یک از مسافران در جایگاه مخصوص خود نشسته بود . یکی از مسافران به عذر اینکه اینجا که نشستهام جایگاه خودم است و تنها به خودم تعلق دارد ، با وسیلهای که در اختیار داشت به سوراخ کردن همان نقطه پرداخت . اگر سایر مسافران همانجا دست او را گرفته و مانع میشدند ، غرق نمیشدند و مانع غرق شدن آن بیچاره نیز میشدند " .